سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

نه بخدایى که از قدرت او درمانده شبى سیاه به سر بردیم که روزى سپیدى را در پى خواهد داشت ، چنین و چنان نبوده است . [نهج البلاغه]
 
امروز: چهارشنبه 04 اردیبهشت 17

گفت: سایت کلمه وابسته به موسوی نوشته است «اعترافات تلویزیونی» نشانه عقب ماندگی سیاسی است.
گفتم: خب! راست گفته، چون اگر عوامل فتنه عقب مانده سیاسی نبودند فریب سرویس های اطلاعاتی بیگانه را نمی خوردند و دست به وطن فروشی و خیانت نمی زدند که بعد مجبور به اعتراف و عذرخواهی از ملت شوند.
گفت: منظورش این است که نظام عقب مانده سیاسی است نه مجرمانی که به جنایت خود اعتراف کرده اند! و دلیل آورده که اگر اعتراف دستگیرشدگان کار خوبی است چرا کسانی که در آمریکا و اروپا به جرم مخالفت با آن دولت ها دستگیر می شوند، اعتراف تلویزیونی نمی کنند!
گفتم: خب! برای این که آنها به خاطر روحیه حق طلبی با رژیم های سفاک و خونخوار درافتاده اند و مانند عوامل و سران فتنه از بیگانگان پول نگرفته و به وطن خود خیانت نکرده اند که به آن اعتراف کنند.
گفت: احتمالاً بهاءالله مهاجرانی بعد از خوردن «شیر خر»، مغز آن حیوان را به خورد سران فتنه داده است که مسئله به این سادگی را درک نمی کنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! قاضی به یک دله دزد سابقه دار گفت؛ خجالت نمی کشی که تا به حال چند بار به خاطر دزدی در دادگاه حاضر شده ای؟ و آقا دزده گفت؛ شما باید خجالت بکشید که هر روز در این دادگاه حضور دارید!



 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 89/8/6 و ساعت 10:25 صبح | نظرات دیگران()

چه پر کار شده این روزها شیخ بیسواد. سوژه اخبار ویژه. پای ثابت ستون های حاشیه ای. در هر روزنامه. انگار دارد جور کم کاری های مهندس را می کشد؛ چه جور هم و با چه سرعتی و دقت فدای سرعت و احتمال تصادف و تعرض، هر آن! و جملات قصار، بی هیچ وقفه ای و آن به آن و جلوتر بودن از زمان و عدم خستگی. دم به دم مصاحبه با خانواده زندانیان. گله به گله دیدار با هر کی و عمدتا با اغیار و هر کی، هر کی و بعضا خر تو خر! یک آن آرام نداشتن. معرکه گرفتن دم پیری. نوعی بی قراری. بی رحمی به خبرنگاران که کدام خبر شیخ و یا کدام سخنش را پوشش دهند و از آن بدتر؛ بی انصافی در حق طنزپردازان. از فرط سوژه سازی و بلاتکلیفی این جماعت. کدام را بپرورانند، کدام بماند و دل سوزی طنازان نسبت به آن سوژه ای که متاثر از کمبود وقت، مورد غفلت شان واقع می شود و چقدر هم سوژه بکر و یکی از یکی، بهتر و چقدر هم زیاد و نو به نو و احساس نیاز به یک جدول زمان بندی شده. مصاحبه ها روزهای فرد و جملات قصار روزهای زوج و تلاش شبانه روز برای جبران شکست از آرای باطله. اجرای طرح زوج و فرد درباره شیخ و هفته ای یک روز استراحت، یک روز آموزش زبان عربی، یک روز مصاحبه، یک روز سخنرانی، ? روز ذهنیت مقاصد شوم و یک روز هم تمرین انشای فارسی. منظم و دقیق. با حوصله و نه همچین عجول و باری به هر جهت و همه بار را خود به تنهایی بلند کردن و به دیگر سران فتنه مجال ندادن و تک خوری کردن و همه سوتی ها را خود به تنهایی دادن و ترحم به جامعه خبرنگاران. به ویژه در آستانه نمایشگاه مطبوعات و تداعی آن سالی که گذشت. پارسال و در چنین ایامی و قال گذاشتن کروبی توسط مهندس و خاتمی و نامردی کردن این ? در حق شیخ… شیخ! برو نمایشگاه مطبوعات، ما هم پشت بند تو می آییم! و حضور شیخ بر سر قرار و نیامدن آن ? نالوطی. نامردی در حق شیخ. کمافی السابق و استقبال مردم از شیخ در نمایشگاه و با چه هجومی. بیشتر شبیه هجمه. اصلا حمله و چقدر مشتاق. داغ. برای از نزدیک دیدن کروبی. لابد به قصد قربت و کمی هم تنبیه و اندکی فشار و بعد الفرار! و در سالگرد همین استقبال، سخن گفتن از حج و انگشت در دهان ماندن احمدی نژاد و پاسداری از مشروطیت و ابوذر زمان و این همه فقط در عرض ? روز و پیشی گرفتن از زمان در بیان. نوعی عجله یا شاید هم افسار گسیختگی و هر چه هست در همین مایه ها و علاقه مفرط به دیده شدن و گفتن و چند سخن:

?- ما منتظر استقبالی باشکوهتر از نمایشگاه مطبوعات پارسال از شیخ بیسواد هستیم.

?- از شیخ می خواهیم با پذیرفتن یک بسته پیشنهادی که به زودی تقدیم وی می شود با این حقیر وارد یک تقسیم کار شده، روزهای زوج، او سخن بگوید و روزهای فرد، من روزخندش را بنویسم. اینطوری که کروبی دارد بی محابا سخن می گوید، خیلی از جملات ایشان از دست من درمی رود و چه کم سعادت می شوم من!

?- کروبی اخیرا خود را پاسدار مشروطیت خوانده. شاید منظور کروبی از پاسداری برای مشروطیت، پاس داشتن فتنه گرانی است که در سال ?? مشروط شدند و بعد از ? دی، کلا از کشتی انقلاب اخراج شدند. شاید هم کلا بدون منظور حرف زده!

قطعه26


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 89/8/6 و ساعت 10:9 صبح | نظرات دیگران()

دوست پر از سکینه است سینه اش و دشمن چه پر کینه لابد، که نشسته به ذغال فروشی. در فلان سایت و بهمان خبرگزاری و گله به گله تبلیغات منفی و عمدتاً هارت و پورت و غالباً خنده دار و مضحک که اگر شد لجن پراکنی کند و اگر پا داد وارونه جلوه دهد حق را و دروغ پشت دروغ و یکی هم این دروغ؛ آنهایی که به استقبال آقا آمده بودند، قمی نبودند و تکرار این دروغ در حجم وسیع و می بینی که چند روز از سفر ماه به شهر روح الله گذشته، همچنان محور تبلیغات دشمن روی همین موضوع متمرکز است و خنده دار آنجا که تا پیش از این و مثلاً در راهپیمایی هر شهری در بوق می کردند که این جمعیت را از قم آورده اند و با اتوبوس و به عشق ساندیس و احیاناً تی تاب! حکما بویی دشمن از ایمان نبرده ولو اندازه پر کاهی، ولو ایمان به بلاهت خود، که اگر دشمن ایمان داشت به حماقت خود باید تصدیق می کرد که لااقل قمی های سه شنبه به یادماندنی، همه از قم بودند و مثلاً نه از تهران و اصفهان و جنوب لبنان و شمال آفریقا! این لابد از بی ایمانی دشمن است حتی به اراجیف خود که می بینی سایت بالاترین و جرس و… برداشته اند برای دروغ خود سند دست و پا کرده اند؛ آنهم چه مستند! چهره گندمگون فلان جوان قمی را که اصلاً در روستای «کهک» قم زندگی می کند، نشان داده اند که لابد چون رنگ رخسارش چنین است پس مال پاکستان است و از آنجا آمده و یا از کشمیر! و آن یکی که طلبه آفریقایی است و الان ? سال است در قم ساکن است. با این بنده خدا چه کرده اند؛ چهره اش را بازتاب داده اند که چون سیاه است، پس او را از آفریقا و فقط برای روز استقبال آورده اند و لابد هم با اتوبوس! و به طمع نکتار ? میوه! نگو سند، بگو عذر بدتر از گناه. هزاران دروغ بافتن برای اثبات دروغ اولی و اما چقدر این اراجیف مهم است که من الان نشسته ام به پاسخگویی؟ هیچ! این نوشته کوتاه، نه پاسخی به حربه های نخ نما شده دشمن است که حرفی است با جناح خودی. با دوست. حتی با فلان سایت اصولگرا که بد زمانی هوای روشنفکری به سرش زده که؛ چرا صدا و سیما چنین گسترده دارد پوشش می دهد مراسم روز استقبال را و چرا بعضاً با آهنگ و لحن و شعر و شعار؟ و چه بی جا دیدم این تذکر را و حتی اگر درست،- که قطعاً نادرست- چه بی موقع و اصلا در کجای جبهه جنگ نرم؟ به نفع دشمن یا به زیان دوست؟ و حرف ما این وسط: رسانه ملی هنوز هم ذره ای از حماسه نسل ? دی در خیابان ?? دی را درست و آنطور که عمق ماجرا را نشان دهد، نتوانسته منعکس کند و اصلاً مگر در قاب می گنجد سمفونی ماه و ستاره و اصولا چقدر باید از لنز کوچک دوربین برای ثبت درست حماسه های بزرگ انتظار داشت؟ اتفاقاً اگر صداو سیما به وسع خود و در حد توان، خوب پوشش داده این حضور را باید دست مریزاد گفت به ایشان و باید دید دشمن از چه چیز دارد می سوزد؛ همان را مطرح کرد و مگر جنگ نرم، یعنی چه؟ اگر بنا به نکته گیری باشد، ما هم به رسانه ملی انتقاد داریم که چرا حداقل به اندازه مانور تبلیغاتی دشمن روی کیفیت و کمیت حضور ملت در آن جمکرانی ترین روز هفته، حداقل به همان اندازه و نه بیشتر، متمرکز نکرده توان خود را؟ و آیا این همه خود را به در و دیوار زدن توسط دشمن، نشان نمی دهد که خصم ما، خصم زبون ما از کدامین حادثه از کدام حماسه آفرینی ملت ما به خشم آمده؟ همچین دارد می سوزد دشمن از روز آفتابی شدن ماه در شهر روح الله و از آن خیل عظیم ستاره ها که تو گویی حدی برای این سوزش متصور نیست. وقتی نور ماه چشم خفاش را آزار می دهد، چرا ما نباید از این رخداد مبارک، خوش نباشیم و چرا تقیه؟ و غلو نام نهادن انعکاس بخش کوچکی از حقیقت؟ و چرا دعوت صدا و سیما به سکوت؟ و چرا نکته گیری بی جا؟ و چرا چون و چرا؟ آنهم وسط معرکه! و لابد کم شده بصیرت مان که خیال می کنیم؛ نور ماه، همان کار را با چشم دشمن می کند که با چشم ما! و سوزش به جای نوازش! و به جای پاسخ دادن به شبهات دشمن، در افتادن با دوست به خاطر انجام وظیفه! و به جرم عمل به تکلیف! و پوشش حضور! کاش لااقل حرمت نگه می داشتند سروده سر در ملک خود را و در این وانفسای جنگ نرم به دشمن امتیاز نمی دادند و بر سر دوست نمی کوفتند که الحق به جای حرف، عمل می خواهد این مصرع و خوب گفته اند حکما؛ ? صد گفته، چون نیم کردار نیست و اگر واقعاً «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست»، نباید شکست این دل دوست.

قطعه26


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 89/8/6 و ساعت 10:7 صبح | نظرات دیگران()

همانطور که می دانیم در روزهایی به سر می بریم که مهندس حال مصاحبه ندارد؛ جخت بلا کار جنبش در همچو روزهایی می افتد روی دوش زهره کوهنورد. این کوهنورد قهرمان اخیراً در نامه ای به کارلا برونی، ضمن اشاره به آخرین دست آوردهای جنبش سبز، از ایستادگی و مقاومت کارلا برونی و همسر فضانوردش نیکلا سارکوزی تجلیل کرده است. مشروح این نامه که نسخه ای از آن به دفتر خبرگزاری چیزنا نمابر شده است، در زیر می آید:
خدمت عروس ایفل، دختر پاریس؛ بانو برونی!
با سلام و احترام
آنچه باعث شد این نامه را مرقوم کنم، توصیه خان باجی؛ سرکار خانم شیرین شیرینا بود به حقیر مبنی بر حمایت از شما در این برهه حساس کنونی که بلانسبت جنبش سبز، مهد دموکراسی مثل درازگوش «تروا» توی گل گیر کرده است و بی شک شوهر چشم چران تو لااقل یک خوبی که دارد این است که برای مصاحبه، هنوز حال دارد اما مهندس، ?? ساعت نشسته خانه، فقط مشغول «کشیدن» است و کاش «پیکاسو» می کشید! عاشق سبکهای متنوع و نو به نوست. از رئالیسم بگیر تا جانم برایت بگوید؛ کنستراکچیزیسم، امپرسیونیسم، پست امپرسیونیسم، نئو اکسپرسیونیسم، پست اکسپرچیزونیسم، آبستره، چیزستره، اکسپرسیونیزم انتزاعی، کوبیسم و اون یکی سبک. چی بود؟ خوب بود اسمشها! الساعه زیر زبانم بود؛ آهان؛ فوتوریسم! سرت را درد نیاورم زن! این مهندس، بدتر از «بختیار» صبح تا شب دارد می کشد! البته بختیار از قرار تحصیل کرده فرانسه بود؛ نسبت به مهندس، مشتی تر می کشید! مهندس یک مصاحبه هم که برای جنبش نمی کند؛ من به چیه این زندگی دلم را خوش کنم؟ آدم این شیخ بیسواد را می بیند، غبطه می خورد؛ خدا بده شانس! دم پر دریا برویم، خشک می شود! مردم چه شانسی دارند! ما چی؟ هیچی! دلمان را خوش کرده ایم به این مهندس. با همه چیزش ساخته ام؛ از بس چیزچیز می کند، ما هم «چیزپژوه» شده ایم! اوضاعی است زن، که خودت باید بیایی و ببینی! کارمان شده بشور، بساب. بشور، بساب. حالا کار خانه کم بود، چیز جنبش هم افتاده روی دوش ما. این شیرین شیرینا هم فقط حرف می زند؛ دست به سیاه و سفید اگر زد؟ اگر کمکی به جنبش کرد؟ چه کسی مانده فکر کنی کارلا برای جنبش؟ یکی من و یکی هم شیخ بیسواد. خدا این شیخ را از جنبش نگیرد! دیروز، پریروز گفته بود که؛ من پاسدار مشروطیتم! همین طور هم هست؛ ستارخان و باقرخان آیا داماد کجا بودند؟ چه کسی داماد کجاست؟ من عروس کی هستم؟ خود تو عروس کجایی؟ این مرتیکه هوس باز، شوهر گوسفندت را می گویم؛ داماد کدام قبرستان است؟ گوربه گوری با ? تا بچه شور به شور، تو را ببین کی طلاق بدهد؟ حالا صبر کن! مردها همه اش آن اول حرفهای خوب خوب می زنند. همین مهندس! آن اوایل ناز مرا می کشید، الان چی دارد می کشد، خدا عالم است! شبها به جای مصاحبه با بی بی سی، فوتبال نگاه می کند؛ اونم بین چه تیم هایی! شاختار دونسک و رئال زاراگوزا! این هم شد بازی؟ علیفر هم راضی نیست، گزارشش کند؛ کوتی شاید! گفتم؛ زاراگوزا، نمی دانم چی شد یاد اون سارا پلین افتادم. از پلین چه خبر؟ از پرین؟ از پاریکال که چقدر احمق و بی حال بود! یعنی ببین الان بابابزرگ پرین؛ آقای «بیل فران» دارد چه کار می کند؟ زنده هست، نیست؟ اگر زنده هست داماد کجاست و مردم کدام آبادی باید به او رای بدهند؟ گفتم؛ بیل فران یاد بیل کلینتون افتادم. اون هم تا به سر و سامانی رسید، شلوارش ? تا شد! بیچاره هیلاری! چی کشید اون؟ کوبیسم کشید، فوبیسم کشید، چیزیسم کشید، کوفت کشید، درد کشید، بلا کشید، تنبل تنبلا کشید؛ نمی دونی تا کجا کشید؛ فوبیسم کشید، چیزیسم کشید، تنها روی ? پایه، در حال نشسته کشید! اصلاً من کی ام؟ تو کی هستی؟ جنبش، خر کیه؟ گفتم؛ خر، یاد شیر خر افتادم؛ یاد مهاجرانی! ببین چه می کشد جمیله کدیور از دست این یارو! برادرش هم که یک جو غیرت ندارد؛ به جای دفاع از جمیله، معلوم نیست با مهاجرانی ?تایی دارند چه غلطی می کنند! کجا رفت حقوق زنان؟ اصلا اینجا کجاست؟ زندگی یعنی چی؟ عشق کجاست؟ کدامین دریا ساحل ندارد؟ صدف، چه می کند در ساحل ناآرام؟ پرت نشوم از بحث اصلی. داشتم می گفتم؛ شیخ، حالا از ? نفر، پنجم شده همچین است، از ? نفر، چهارم می شد، چی می شد؟ ماشاءالله اش بشه! از زمان جلوتر است؛ کانه فرفره! این شیخ بر عکس مهندس، دارد جلوتر از اهداف جنبش حرکت می کند. فقط به سواحل دور نگاه می کند. یک کم عربی اش ضعیف است که ? ترم برود «گاج»، کهریزک یادش می رود. ببین کارلا! ما که علیه حکومت هستیم، بر باطلیم و تو که با شوهر گوسفندت با حکومت هستی، تو هم باطلی و چون منفی در منفی می شود مثبت، هم ما بر حق هستیم و هم شما. اینکه الان گفتم، دلیل هم دارم ها. کتره ای که نگفتم. چون فیثاغورس داماد یونان است، پس در ریاضیات، منفی در منفی می شود مثبت. یعنی الان مهندس، عملکردش منفی بوده، نیکلا سارکوزی هم منفی بوده اما چون قانون «منفی در منفی، مثبت» داماد لگاریتم است، پس حکومت فرانسه و جنبش سبز هر ? بر حق هستند و من حیث الچیز، مثبت بوده عملکردشان. سرت را درد نیاورم؛ دلم توی این چهاردیواری پوسید از بس با کسی درد دل نکردم! اگر بدانی من از دست این زندگی چی دارم می کشم؛ فتوریسم می کشم، کوبیسم می کشم، از دست مهندس می کشم! اصلاً تو چی می کشی؟ تو از من بدتر، من از تو بدتر. واه واه واه به این شیرین شیرینا. دارد زندگی اش را می کند. مسافرتش به راه است، الکی غصه نمی خورد، خودش را بزنم به تخته روپا نگه داشته. یک پایش این طرف است، یک پایش اون طرف. ولش کنی، می بینی آمده پاریس. دیدیش سلام برسان. از وقتی چیز نوبل را گرفته، داخل آدم حساب نمی کند ما را. نبودی، ببینی اون شب توی خانه شیخ بیسواد چی داشت پشت سرت حرف می زد! من داشتم برنج را آبکش می کردم، اون داشت علیه تو حرف می زد. می گفت: نیکلا، شوهر گوسفند تو دلش با یکی دیگر است و از وقتی با تو ازدواج کرده، بدبیاری آورده! جخ می گفت؛ ازدواج با تو شگون نداشته برای نیکلا! چه جلافتا! زبان که نیست زن، حکما نیش عقرب است. فخری و اقدس خانم هم بودند؛ داشتند سبزی پاک می کردند اما گوششان به حرفهای شیرین شیرینا بود؛ ایش!
«آرملیا-خبرنگار چیزنا»

قطعه26


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 89/8/6 و ساعت 10:0 صبح | نظرات دیگران()

به گزارش جهان، شنیده‌های موثق رسالت از قم حاکی است یک تشکل روحانی که طی سال‌های اخیر به جای فعالیت‌های حوزوی و دینی در عمل به بازوی جریانات افراطی اصلاحات و پس از انتخابات ریاست جمهوری به حامی جریان فتنه سبز تبدیل شده و تمام موجودیت خود را به پای جریانی ریخت که جز انزوای بیشتر دستاوردی برای این تشکل به همراه نداشت، طی یک هفته گذشته تلاش کرده با درخواست ملاقات با مقام معظم رهبری و بهره‌برداری از این دیدار به بازسازی شخصیت آسیب دیده این تشکل و کم رنگ کردن تبعات منفی مسیر طی شده خود در دو سال اخیر بپردازد، اما اخبار رسیده از ناموفق بودن این تلاش‌ها حکایت دارد. 

تحرکات این تشکل روحانی که در سال‌های اخیر در نقش شاخه روحانی جریانات ساختار شکن و افراطی عمل کرده برای ملاقات با رهبر معظم انقلاب در شرایطی صورت می‌گیرد که این گروه به اصطلاح محقق چندی قبل پروژه ایجاد اختلاف میان مراجع تقلید و رهبری معظم انقلاب را با طراحی مشروعیت زدایی از دولت کلید زد و تلاش‌های ناموفقی را در بیوت مراجع عظام تقلید پیگیری کرد.


 نوشته شده توسط مجید در دوشنبه 89/8/3 و ساعت 9:6 عصر | نظرات دیگران()

به گزارش جهان به نقل از الف، پناهیان توضیح داد: در حکمت 37 نهج البلاغه آمده: «و قد لقیه عند مسیره الی الشام دهاقین الانبار فترجلوا له و اشتدوا بین یدیه» در مسیری که حضرت به سمت شام می پیمودند، گروهی از مردم شهر «انبار» حضرت را دیدند که شروع کردند پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدن، حضرت ابتدا اعتراضی نکردند، فرمودند این چه کاری است که انجام می دهید؟ مگر حضرت نمی دانستند آنها چه کار می کنند؟ معلوم بود که به استقبال آمده اند. اما منظور حضرت این بود که فلسفه کار شما چیست؟ آنها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امراءنا» این عادت ماست، هر کسی رئیس شود ما این کار را برایش می کنیم. بعد از این که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آنها را نهی کرده و فرمودند که این کار نفعی برای امرای شما ندارد. شما هم در دنیای خود ضرر می کنید و هم آخرتتان را خراب می کنید.
پناهیان درباره این که آیا استقبال مردم می تواند صورت صحیحی نیزداشته باشد، گفت: اگر آن روز هم مردم شهر «انبار» به امیرالمومنین(ع) می گفتند: «چون شما ولی الله و وصی پیامبر هستید، به شما احترا می گذاریم» یقینا امیرالمومنین برخورد دیگری می کردند و مانع آنها نمی شدند. همان طور که رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و حضرت رضا(ع) نیز استقبال کنندگان از خود در نیشابور را از این کار نهی نکرده و حدیثی به آنها هدیه کردند. در حالی که هر دوی این استقبال ها پرشورتر و پرجمعیت تر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.
این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: بنابراین نیت و انگیزه استقبال خیلی اهمیت دارد و تعیین کننده است. اصل استقبال اشکالی ندارد؛ مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاه پرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امام زمان(ع) است. ما استقبال و بدرقه ای را خوب می دانیم که خودش قیام لله و تظاهرات ولایی است. وی در این رابطه به نکته مهمی در رفتار امام خمینی(ره) اشاره کرد و افزود: زمانی که امام(ره) در نجف یا قم تدریس می کردند، شاگردانشان را از این که برای ایشان صلوات بفرستند نهی می کردند و راضی نبودند شاگردان حتی احترامی در این حد برایشان قائل باشند. می گفتند صلوات را جای دیگری بفرستید. اما وقتی بعد از سال ها دوری از وطن بنا بود به ایران بازگردند، نه تنها از شکل گیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیه ها و هماهنگی هایی را هم با آن کمیته داشتند.
وی اضافه کرد: امامی که راضی نبودند سر درسشان کسی به احترام ایشان بلند شود و صلوات بفرستد، از برنامه ریزی برای استقبال میلیونی در تهران ممانعت نکردند. چون این استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصیت و جایگاه مقدس ولایت بود. بعد از انقلاب هم همین روش ادامه داشت. حضرت امام(ره) به ابراز ارادت مردم میدان می داد. چون این ابراز ارادت به شخص ایشان نبود.
این خطیب مشهور سپس الگوی رفتاری پیامبر اکرم در این زمینه را یادآور شد و گفت: وقتی مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرک می بردند، ایشان مانع نمی شدند. چرا به آنها نمی فرمودند: «این چه کاری است که می کنید؟ خودتان را ذلیل نکنید!» چون می دانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام می دهند. اگر مردم می گفتند: «هر کسی رئیس ما باشد وقتی دست و صورتش را می شوید ما آب وضویش را جمع می کنیم»، قطعا حضرت مانع می شدند


 نوشته شده توسط مجید در دوشنبه 89/8/3 و ساعت 9:5 عصر | نظرات دیگران()

به گزارش شبکه ایران، "مرتضی تمدن" استاندار تهران در سیزدهمین جشنواره‌ شهید رجایی با تاکید بر این‌که رفتار و کردار دولتمردان در مقابل مردم باید مورد توجه قرار بگیرد به بیان خاطره‌ای از نوع رفتار رئیس‌جمهور در مقابل برخوردی خاص پرداخت و اظهار کرد: بعد از این‌که رئیس‌جمهور در روز قدس سخنرانی کردند، ما منتظر تشریف ایشان در صفوف نماز جمعه بودیم، ولی آقای احمدی‌نژاد از جایگاه به مسیر دیگری رفتند؛ چرا که ایشان معمولا ًدر نماز جمعه در بین مردم حضور پیدا می‌کنند و این بار هم که راهپیمایی بود ترجیح دادند که بین مردم باشند. ما به اتفاق ایشان در مسیری در صفوف پشت دانشگاه تهران مکانی را پیدا کردیم و نشستیم.

بنابر گزارش ایسنا، استاندار تهران ادامه داد: به فاصله‌ یکی دو صف پشت سر ایشان، جانبازی که حال خوبی نداشت و وضع جسمانی‌اش هم مساعد نبود و فشار زندگی و مشکلات، شرایطی برای این فرد به وجود آورده بود،حضور داشت، زمانی که رئیس‌جمهور نشست خودش را به آقای احمدی‌نژاد رساند و ایستاده شروع به فریاد کشیدن سر آقای احمدی‌نژاد کرد و بی‌پروا و بی‌محابا فریاد می‌کشید و شاید من و شما به عنوان مسئول وقتی این صحبت‌ها را می‌شنیدیم از کوره در می‌رفتیم. در این بین کسانی که اطراف رئیس‌جمهور بودند، سعی کردند آن فرد را آرام کنند، ولی آقای رئیس‌جمهور تاکید کرد کسی حق ندارد با آن فرد کاری داشته باشد.

وی با بیان این‌که آن فرد کلمات سخیفی خطاب به رئیس‌جمهور به کار برد که جای گفتنش در این جلسه نیست، اظهار کرد: مردم در این لحظه همه بهت‌زده بودند و سکوت کرده بودند و آن فرد هرچقدر دلش خواست، حرف زد تا این‌که خسته شد. وقتی نشست آقای احمدی‌نژاد سرش را نزدیک ایشان آورد و به او گفت خیلی ممنون، متشکرم. چنین حالتی باعث شد که آن فرد جانباز به آرامش دست پیدا کند و عصبانیتش فروکش کند و در واقع در این بین صحنه‌ای شکل گرفت که هرکس آن‌جا بود با دیدن آن صحنه منقلب می‌شد. در این هنگام این جانباز عزیز چند لحظه‌ای به چشمان رئیس‌جمهور خیره شد و بعد سیل اشک مهلتش نداد و خودش را به آغوش احمدی‌نژاد انداخت و مشکلاتش را مطرح کرد که البته مشکلاتش مهم هم نبود.


 نوشته شده توسط مجید در سه شنبه 89/7/27 و ساعت 8:36 عصر | نظرات دیگران()

گفت: کروبی طی سخنانی در جمع تعدادی از هوادارانش، خود را با «ابوذر» مقایسه کرده است!
گفتم: ابوذر که - نستجیر بالله- از شهرام جزایری رشوه های چند صد میلیون تومانی نمی گرفت!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: جناب ابوذر که - العیاذ بالله- دنیا طلب نبود و برای کسب قدرت، خودش را به معاویه و عمروعاص آن روزها یعنی آمریکا و اسرائیل و انگلیس این روزها، نمی فروخت!
گفت: باز هم چه عرض کنم؟!
گفتم: حضرت ابوذر که - نستجیربالله- به خاطر خوش رقصی برای دشمنان اسلام از سرکردگان کفر و پلیدی، مرحبا و آفرین دریافت نمی کرد! با منافقین هم کاسه نمی شد! با بهایی ها فالوده نمی خورد! مبانی اسلام را نفی نمی کرد! و...
گفت: پس باید از شیخ اصلاحات پرسید که شاید جناب «ابوذر» را با معاویه و اشعث بن قیس و عبدالله بن ابی و مروان حکم اشتباه گرفته است!
گفتم: اگر این سؤال را از او بپرسی، احتمالا به روال مناظره های تلویزیونی اش در دوران انتخابات، خواهد گفت؛ عرض شود که بله! منظور بنده هم، همین بود


 نوشته شده توسط مجید در سه شنبه 89/7/27 و ساعت 8:32 عصر | نظرات دیگران()


                    
 نوشته شده توسط مجید در شنبه 89/7/17 و ساعت 9:5 عصر | نظرات دیگران()

به گزارش فارس، حسین الله کرم در حاشیه مراسم شب خاطره سردار سرلشگر پاسدار شهید نورعلی شوشتری در جمع خبرنگاران اظهار داشت: میرحسین موسوی و کروبی به دلیل نداشتن ساختارهای گروهی و حزبی تنها به دادن بیانیه اکتفا می کنند.

وی افزود: حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی توانسته اند با سازماندهی خانواده های زندانیان اغتشاشات بعد از انتخابات سال 88 به نزد آقای هاشمی رفته و جمله معروف وی را با عنوان اقدام جائرانه از وی دریافت کرده و به شکایت از نیروهای امنیتی بپردازند.

حسین الله کرم در ادامه خطاب به حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت: حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باید بدانند که نه تنها از ساختار سیاسی و حزبی کشور حذف شده اند، بلکه در نظر مردم این احزاب وابسته و منزوی هستند.

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: بعضی از افراد، جریان وابسته به خاتمی را جدا از فتنه گران می دانند و دلیل ادعای خود را موضع گیری خاتمی علیه فتنه سبز برمی شمارند اما این افراد باید بدانند که خاتمی از سران فتنه سبز بوده و باید پاسخگوی عملکرد خود باشد.

الله کرم در ادامه خواستار محاکمه سران فتنه سبز سال 88 شد و در پایان تاکید کرد: به نظر می رسد قوه قضائیه در ارتباط با محاکمه سران فتنه می توانست بهتر عمل کند گرچه باید گفت ما اخیرا شاهد موضع گیری های لازم از سوی دادستان کل کشور در این ارتباط بوده ایم و این موضع گیری ها نوید برخورد با سران فتنه را از طریق قانونی به ملت عزیز ما داده است.


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 89/7/17 و ساعت 9:0 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 25
مجموع بازدیدها: 409338
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی