ایران آفتاب
به گزارش «24»، فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام(ره) و همسر مرحوم حاج سید احمد خمینی(ره) در شرح خاطرات خود در کتاب «اقلیم خاطرات» از برخی خاطرات شخص امام(ره) هم گفته است. در بخشی از این کتاب در فصل چهارم و عنوان «خانه دوست» در زیرمجموعه «خاطرات پراکنده از زبان امام(ره)» میخوانیم:
تیزهوشی در برقراری نظم
امام(ره) نقل کردند: روزی در خانه برای جمعی مشغول سخنرانی بودم. در بین جمع شخصی با صدای بلند از دیگران خواست که صلوات بفرستند و این کار را چند بار تکرار کرد. یکی از دوستان نزد من آمد و گفت: شماری قصد برهم زدن مجلس شما را دارند. اجازه میدهید آنها را بیرون کنیم؟ گفتم: نه، شما دخالت نکنید! این امر را به من واگذار کنید.
سپس جمع را مخاطب قرار دادم و گفتم: اگر نگذارید در این جا سخن بگویم، به صحن حضرت معصومه(س) خواهم رفت و در آنجا سخنرانی خواهم کرد... با این حرف من، آنها مجلس را ترک کردند ومن به سخنان خود ادامه دادم. امام افزودند: من فهمیدم که آنها مامور به ایجاد اختلال در مجلس هستند و هنگامی که بفهمند من جلسه را از خانه به صحن میکشانم، ناگزیرند به روسای خود خبر دهند و کسب تکلیف کنند؛ بنابراین در این مدت کوتاه فرصت پیدا خواهم کرد تامطالبم را بازگو کنم و همین گونه هم شد.
جاسازی اعلامیه در پوشش نوزاد
امام شبی از دلیری آقای خلخالی گفتند: زمانی که از زندان آزاد شده بودم، ماموران ساواک خانه را محاصره و آمد و شد به خانه را زیر نظر داشتند. در همان وضع آقای خلخالی وارد خانه شد. در آن زمان من اعلامیهای نوشته بودم و برای چاپ باید به تهران می فرستادم، اما به سبب محاصره خانه، این کار نشدنی بود. آقای خلخالی با بچهای در آغوش پیش آمد و سلام کرد و از من خواست اعلامیه را به او بسپارم. من پرسیدم: چگونه آمدی؟ چگونه با این نامه بیرون میروی؟ گفت: ساعتها منتظر شدم تا هنگام جابجایی ماموران آمدم و اکنون این نامه را در قنداق بچهام پنهان خواهم کرد. همین کار را هم کرد و با دلیری و اعتماد به نفس حرکت کرد و موفق شد نامه را به تهران ببرد.
شیوهای ویژه در تدریس
امام از استادی یاد کردند که به شیوهای خاص نزد او درس آموخته بودند. (نام اورا فراموش کردم.) گفتند: من همراه دو نفر دیگر برای درس به خانه ایشان میرفتیم. وقتی ما وارد میشدیم استاد میگفت: کتاب را باز کنید و مشغول مباحثه شوید و خودش با متانت و حوصله مشغول درست کردن قلیان میشد. آتش درست میکرد. تنباکو راخیس میکرد و... سپس می نشست و قلیان میکشید، اما همه توجهش به ما بود. هنگامی که مباحثه ما تمام میشد، گاهی جملهای در باره آن موضوع بیان میکرد که بسیار ارزنده بود و گاهی هم مطلبی نمیگفت و ما بر میخاستیم وخداحافظی میکردیم و میرفتیم تاروز دیگر.
وفای به عهد
یک شب امام گفتند: در جوانی سیگار میکشیدم. تا این که یک شب سرد زمستان که پشت کرسی مشغول مطالعه بودم، به مطلب مهمی رسیدم و فکرم بشدت در گیر فهم آن شد. در همین حال برای آوردن سیگار از اتاق بیرون رفتم. پس از بازگشت همین که نگاهم به کتاب افتاد که آن را بر زمین گذاشته و به دنبال سیگار رفته بودم، احساس شرمندگی کردم و باخود عهد کردم که دیگر سیگار نکشم. آن را خاموش کردم و دیگر سیگار نکشیدم.
شایان ذکر است «اقلیم خاطرات» در 611 صفحه تنظیم شده و دارای مطالب و عکسهای جذابی است که برخی از آنها تاکنون جایی نقل و منتشر نشده است. قیمت این کتاب که موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) آن را منتشرکرده 15 هزارتومان است.
جای موسوی و خاتمی و اکبر راس فتنه خالیه
به گزارش مشرق، روزنامه تهران امروز نوشت: مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در جلسه هفتگی انصارحزبالله به موضوع جریان شناسی در آستانه انتخابات مجلس پرداخت و گفت:هر بحثی در مورد جامعهشناسی جریانهای سیاسی در ایران باید با ارجاع به فتنه سال 88 انجام شود.
ما همچنان در دورانی از تاریخ انقلاب قرار داریم که نقطه شروع آن فتنه 88 است. در واقع اگر بخواهیم تاریخ سه دهه انقلاب اسلامی را به یک اعتبار تقسیمبندی کنیم میشود گفت که تاریخ انقلاب به دو دوران قابل تقسیم است: دوران ما قبل فتنه و دوران بعد ازآن.
او در بخشی از سخنان خود گفت: ما در میانه فتنهای زندگی میکنیم که 3 فاز مختلف داشته است. فاز اول این فتنه همان است که در فتنه 88 دیدیم. این فاز از 22 خرداد 88 آغاز شد و در 9 دی 88 خاتمه یافت.
بازیگران اصلی این فاز هم جریان اصلاحطلب، آقای هاشمی و طرف خارجی بودند. فاز دوم فازی است که از 9 دی 88 آغاز شد و تا زمان خانهنشینی آقای احمدینژاد ادامه پیدا کرد. بازیگر اصلی در این فاز جریان انحرافی بوده است.
فاز سوم از فردای بازگشت آقای احمدینژاد به محل کارش شروع شد و تا انتخابات ریاستجمهوری سال 92 ادامه خواهد داشت. در این فاز سوم که اکنون ما در میانه آن قرار داریم بازیگر اصلی ائتلافی از جریان انحرافی و جریان فتنه خواهد بود.
در واقع این دو جریان برای همافزایی علیه نظام تلاش خواهند کرد. محمدی افزود: بر مبنای مجموعه یافتها به نظر میآید که جریان انحرافی الان شکل نگرفته و سابقه آن به سالهای اول و دوم دولت نهم برمیگردد، منتها چون اولا آن موقع غلبه نداشت و همهکاره دولت نشده بود و ثانیا نتوانسته بود ماهیت دولت را دگرگون کند به یک مسئله تبدیل نشد و زمانی به مسئله تبدیل شد که خطرش از حد مجاز عبور کرد.
دو اتفاق مهم از ناحیه جریان انحرافی رخ داده و به عقیده من نشان دهنده این است که در همان حالی که جریان چپ و آقای هاشمی مشغول فتنه بودند، این جریان هم مشغول یک فتنه عمیقتری بود اما فرصت برای اعمال این فتنه را به دست نیاورد تا زمان برکناری آقای مصلحی و خانهنشینی آقای احمدینژاد. اولین پروژهای که جریان انحرافی کلید زد این بود که دو دولت نهم ارتباط دولت را اولا با نخبگان و ثانیا با طبقه متوسط شهری تیره کند.
همانطور که میدانید تمرکز آقای احمدینژاد در دولت نهم، روی طبقات محروم بود و طبقه متوسط شهری و نخبگان و طبقهای که حاضر است برای علایق سیاسی خودش به خیابان بیاید و هزینه بدهد در 4 سال اول فراموش شدند.
وی ادامه داد: ما در هفته اول بعد از انتخابات سال 88 به دنبال یک نفر میگشتیم که برود در تلویزیون از آقای احمدینژاد دفاع کند، ولی گیر نمیآوردیم! چون روابط را با همه نخبگان تیره و تار کرده بود. در حالی که همه توصیه رهبری این بود که باید از حداکثر ظرفیتها استفاده شود. اگر آقای حداد عادل و جواد لاریجانی و امثال اینها آمدند به خاطر حفظ نظام بود و اینکه واقعا عقیده داشتند تقلبی رخ نداده و دارد به نظام ظلم میشود والا آقای احمدینژاد بدون تردید به خاطر چسبیدن به این تئوری خطرناک نتوانسته بود هیچ پشتوانهای از نخبگان غیر دولتی برای خود فراهم کندکه به خاطر خود او نه به خاطر مثلا کلیت نظام حاضر به دفاع از او باشند.
هنوز هم نتوانسته است و همه اینهایی که دور این آقایان هستند دو تا سیلی هم حاضر نیستند برای احمدینژاد بخورند. آن تیپی که حاضر است سیلی بخورد دیگر جایی در اطرافیان ایشان ندارد.
پیامهای خانه نشینی احمدینژاد
وقتی که احمدینژاد خانهنشین شد جریان انحرافی 3 پیام را میخواستند بدهند به 3 گروه. یک پیام به طبقه متوسط که به میرحسین رای دادند و آن اینکه اگر شما دنبال کسی هستید که جلوی نظام بایستد، بهتر از احمدینژاد گیرتان نمیآید و شاهد این گفته کامنتهایی است که در پی این یادداشت در سایت خدمت آمده بود.
همه ضد انقلابها صف کشیده بودند و سوت و کف و هورا برای احمدینژاد سر داده بودند که ما تازه داریم تو را میشناسیم! پیام دوم برای آن 25 میلیون نفری بود که به احمدینژاد رای دادند و آن هم این بود که ما میخواهیم برای شما کار کنیم اما نمیگذارند و دست ما را بستهاند!
یک پیام هم برای خارج از کشور میخواستند بفرستند و آن اینکه ما در ایران تصمیمگیرنده هستیم و این طور نیست که در ایران ما تابعی از تصمیمهای جای دیگر باشیم.
اما پروژه خانهنشینی به چند دلیل شکست خورد: اول اینکه قرار بود و خیال میکردند این پروژه ابعاد اجتماعی پیدا کند و مردم به دفاع از جریان انحرافی به خیابان بریزند که نه فقط این نشد بلکه برعکس شد و کار به جایی رسید که آقای احمدینژاد جرات سفر به قم رفتن را پیدا نکرد.
دوم اینکه هیچ گونه حمایت سیاسی هم از این قضیه خانهنشینی نشد و یک نفر هم در جامعه سیاسی ما پیدا نشد که بگوید آقای احمدینژاد خوب کاری کرده است و لذا تنها ماندند.
سوم اینکه این پروژه شکست خورد چون حضرت آقا کوتاه نیامدند.
دلیل بعدی شکست پروژه خانهنشینی این بود که این جریان میخواست مشایی را به عنوان راه حل به نظام تحمیل کند که چندین بار این طرف و آن طرف هم گفتند که به گوش نظام برسد و خب این اتفاق هم نیفتاد.